ساعت ساعت، قاچ قاچ
سرخیِ این شب
میوه‌ایّ نیست

لب لبِ لب
از ابتدای پاشنه‌های بلندت
لبو لبو
تا انتهای پاهای بلندت
دو قاچ
از شبی كوتاه یلدا
قصه كه عشق می‌گفت
سرخ و آبدار
هُرمِ لبهای لبو

بالا رفتیم باغ بود
پایین‌آمدیم راغ بود
چله دی داغ بود

21/1/2013



روز مرگ بود دیروز
دوازده راهنمای اورست
هجده کشته در مصر
چهل و هشت تا در سودان
چندتایی در حمص
سه تایی فلسطینی
در کلمبیا سه روز عزای ملی اعلام شد
و مکزیکوسیتی نُه ثانیه لرزید
روزِ مرگ بود
دیروز
اشک با درد مسابقه داد
چندتایی توپ بیشتر زد
و درد مثل نادال باخت

«پنجاه سال تنهایی»
کتاب از ارشاد اجازه ­گرفت
باید ایشان مرده ­بودند در آن روز
آغا که صیغه را خوانده
و امروز صیغۀ ماضی است
مثل فردا

دیروز روزِ مرگ بود
بی ­بی ­سی هم قصه می­گوید
به سبک مارکز، گابریل گارسیا

19/4/2014